جوان آنلاین: سه مرد اتباع غیرمجاز که در بازار عبدلآباد در جنوب تهران دختر پنج سالهای را ربوده بودند، از سوی مردم بازداشت شدند.
شامگاه پنجشنبه چهارم اردیبهشت زن و مرد جوانی که همراه دختر پنجسالهشان به بازار عبدلآباد در جنوب تهران رفتهبودند، ناگهان متوجه شدند دختر خردسالشان کنارشان نیست. زن و مرد جوان ابتدا فکر کردند کودکشان در همان نزدیکی در حال بازی یا تماشای ویترین مغازهها است، اما هر چه اطراف را جستوجو کردند، خبری از او پیدا نکردند.
۳ کودکربا
آنها فهمیدند دخترشان گم شدهاست و سراسیمه و وحشتزده از کوچهای به کوچه دیگری میرفتند و نام دخترشان را فریاد میزدند. فریادهای زن و مرد در بازار بلند شدهبود و اهالی محل، کاسبان و رهگذران همه متوجه شدند دختر خردسالی گم شدهاست. مشخصات دختر گمشده بلافاصله در اختیار رهگذران قرار گرفت و تعداد زیادی از مردم خودجوش برای پیدا کردن ردی از دختر گمشده شروع به جستوجو کردند. لحظات به سرعت میگذشت و دختر گمشده آب شده و به زمین رفتهبود. زن و مرد جوان نا امید و اشک در چشمانشان جاری بود که چند مرد در یکی از کوچههای بازار دیدند سه مرد اتباع دختر خردسال و گریانی را بغل کرده و قصد دارند از بازار خارج کنند. مشخصات دختر گریان با مشخصات دختر گمشده یکی بود و جستوجوگران فهمیدند سه مرد جوان در حال ربودن دختر خردسال هستند. فریادهای «آی دزد، آی دزد» در بازار عبدلآباد به آسمان بلند شد و تعداد زیادی رهگذر برای نجات دختر ربودهشده به سوی سه مرد کودکربا رفتند. متهمان با دیدن این صحنه کودک را رها و فرار کردند، اما یکی از آنها در دام مردم گرفتار شد و دو نفر دیگر موفق به فرار شدند.
آغوش مادر
لحظاتی بعد دختر پنج ساله مادرش را به آغوش گرفت و متهم دستگیر شده هم تحویل مأموران پلیس تهران شد.
پدر دختر خردسال به مأموران گفت: «برای خرید به بازار آمدهبودیم و دخترم لحظاتی دست مرا و لحظاتی هم دست مادرش را میگرفت. از این مغازه به آن مغازه میرفتیم و دخترمان هم در کنار ما بود تا اینکه در وسط بازار متوجه شدیم دخترمان کنارمان نیست. هر چقدر به اطرف نگاه کردیم، او را ندیدیم و فهمیدم او در شلوغی بازار گم شده است. ترس و وحشت سراپای ما را گرفتهبود که با داد و فریاد از مردم درخواست کمک کردیم. افراد زیادی مشخصات دخترمان را گرفتند و برای پیدا کردن او شروع به جستوجو کردند تا اینکه در نهایت دخترمان را از چنگال سه مرد آدمربا نجات دادند.»
برق طلا
متهم دستگیرشده هم گفت: «من از اتباع هستم و چند ماه قبل به صورت غیرقانونی به ایران آمدم و در ساختمان در حال ساختی کارگری میکردم. ساعتی قبل همراه دو هموطنم برای قدمزدن به بازار عبدلآباد آمدیم. در حال پرسهزنی بودیم که دیدیم دختر خردسالی از مادر و پدرش جدا شدهاست. برق النگوهایش چشم ما را گرفت، اما فکر نمیکردیم طلاهای او بدل است. سه نفری تصمیم گرفتیم او را برباییم و طلاهایش را سرقت کنیم. وقتی پدر و مادرش دور شدند، او را به بهانهای به داخل کوچهای کشاندیم و وقتی او را بغل کردیم که برباییم، گریه کرد. ما میخواستیم پس از سرقت طلاهای او، دختر خردسال را هم بفروشیم، اما گریههای او باعث شد مردم به ما مشکوک شوند. وقتی فهمیدیم دستمان رو شده فرار کردیم، اما من به دام افتادم.»
با اعتراف متهم، مأموران دو همدست او را خیلی زود شناسایی و دستگیر کردند. سه اتباع غیرمجاز همگی به جرم خود اقرار کردند. تحقیقات از متهمان ادامه دارد.